کد مطلب:223663 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:232

سیاح انگلیسی
مسیوفرزر سیاح انگلیسی كه تقریبا هشتاد و یك سال قبل بایران آمده گوید: مشهد كه اكنون درالملك خراسان ایرانست و یكی از شاهزادگان خانواده ی سلطنت حالیه (قاجار) در آن حكومت می نماید - دشتی كه در ان مشهد را بنا نموده اند و قرای حول و حوش آن مكانیكه حالا روضه ی حضرت رضا علیه السلام و از اماكن شریفه است و بنام مشهد مقدس یاد می شود در قدیم طرف توجه نبوده و اهمیتی نداشته است و جزء حكمرانی طوس بوده كه حالا خراب می باشد.



[ صفحه 53]



گویند: وقتی همایون شاه پادشاه مغول هندوستان را خلع كردند و او فرا نمود بنام بشاه طهماسب صفوی پادشاه ایران برد در عبور از اینجا این دشت وسیعی كه حالا شهر مشهد در آن واقع شده دید و پسندید و نذر كرد كه اگر باز به سلطنت و اقتدار خود نائل شود این مكان را كه دارای محسنات طبیعی و برای تجارت كمال شایستگی را دارد آباد و در آن شهری بنا نماید بعد از آنكه بامداد و كمك شاه طهماسب ممالك خود را مالك شد تا قندهار آمد كه نذر خود را ادا نماید در اینجا معلوم شد كه شاه طهماسب از قصد او آگاه شده و بانجام این عمل مبادرت نموده و بوسیله ای نقشه ی سلطان هند را از معماران او گرفته شهر مشهد را ساخته است. صاحب مطلع الشمس گوید این قول ضعیف است چه معهدو نیست پادشاهی نذر كند كه در مملكت سلطان دیگر بنا نماید آنچه صحیح است این شهر در ایام همایونشهر روبآبادی نهاده و این پادشاه را باین بلده میل و علاقه چنانچه در تاریخ فرشته گوید: همایون بشیعه میلی داشت و از این جهت در اوان توقف در ایران بزیارت قبر شیخ فی سفری باردبیل رفت.

نگارنده گوید این تعجبی ندارد منظور از شهر در نذر بنا و ساختمان آستان قدس بوده چنانچه شاه ایران نذر می كند در كربلا عمارتی بسازد و می سازد. [1] .

هانوئی سیاح انگلیسی در سنه ی هزار و سیصد و چهل و سه عیسوی تقریبا 211 سال قبل بسیاحت روس و ایران پرداخته گوید: در عهد سلاطین صفویه روضه ی حضرت رضا علیه السلام زیارتگاه شده و اسمی از شاه عباس هم می برد در روضة الصفا مسطور است كه میرزا شاهرخ پسر امیر تیمور در همان وقتیكه زوجه ی او گوهر شاد آغا مسجد گوهر شاد را در جنب حرم مطهر رضوی می ساخت بتزیین روضه ی حضرت پرداخت و هر دو مدتی در این شهر ساكن شدند و اقامت نمودند - این سیاح نیز در همین كتاب گوید: همایونشاه كه از هندوستان بایران آمد در ایاب و ذهاب هر دو در مشهد بماند و بعبادت و زیارت مشغول شد و هیچ ذكری از مرمت یا توسیع این بلده بامر همایونشاه نشده است. ولی سیاح بی اطلاع بوده آبادی و عمران بوسیله ی او شده است.

و مسیوفرزر پس از تحقیقات می گوید: چون تا ابتدای سلطنت صفویه خلاف شیعه و سنی باین درجه نبوده احتمال می رود كه مرقد حضرت رضا علیه السلام نیز چندان زیارتگاه نشده باشد از آنجا كه شاه طهماسب شیعه بسیار متعصبی بوده و در اعلای شعار مذهب خرد كمال سعی را می نموده و بارها بمشهد آمده و همت بآبادی این شهر گماشته عمارت اینجا رو به فزونی نهاده و چون در



[ صفحه 54]



همین اوان شهر طوس هم بتنزل و انحطاط مایل آمده بوده اهالی از آنجا باینجا نقل مكان كرده در مشهد سكنی گرفتند.

بعد از شاه طهماسب سایر سلاطین صفویه همین توجه را نسبت به مشهد مقدس داشتند این است كه پیوسته بر عظمت آن افزوده تا حالا نظیر كربلای معلی و نجف اشرف می باشد و مخصوصا شاه عباس اول و ثانی و همچنین شاه سلطان حسین در ابینه شریف این شهر و مدارس خیلی اهتمام نموده و بر زینت آن افزوده و موقوفه ی كثیره برای ابنیه ی مزبوره قرار داده اند. چیزیكه هست این است كه توجه سلاطین مانع بعضی صدمات و حوادث مقدره این شهر نگردید و بارها طوایف غارتگر تاتار صحرائی حمله به مشهد و سایر بلاد خراسان آورده چناكه در اوائل سلطنت شاه عباس بزرگ یعنی در سال نهصد و نود و شش هجری اوزبكها این بلده را تسخیر كردند و بسیاری از اهالی را كشتند و جمعی را به اسیری بردند اما شاه عباس در استخلاص این مكان شریف تعجیل نموده متدرجا آنرا بحالت اولیه ی خود رسانید.

در انقراض صفویه صدماتیكه از افاغنه به مشهد وارد آمد بزودی رفع آن نشد بلكه هنوز بیرحمیها و وحشیگریهای آن طایفه از انظار محو نشده ذكر شناعت آن در السنه و افواه اسیت اگر چه می گویند افغانها حرم حضرت را محترم داشتند و بخزانه ی آن بزرگوار دست تعدی دراز نكردند بالجمله می توان گفت كه قدرت و ثروت نادرشاهی خرابی افاغنه را در مشهد مرمت و تلافی كرد و باز آنرا آباد ساخت. اگر چه سكنه ی مشهد نیز مثل اهالی سایر بلاد ایران دچار و گرفتار بیرحمی و حرص نادرشاه بودند اما در آبادی این شهر ساعی شد و بارها در اینجا اقامت می نمود و قلعه ای را كه تعلق خاطر داشت ساخت و آن نزدیك این شهر بود (مقصود كلات است) نادر شاه در اینجا مقبره ای برای خود بنا كرد مقبره ی پسرش رضا قلی میرزا نیز در محاذی مقبره ی نادری ساخته شده و واقعه ی رضاقلی میرزا مشهور است كه بواسطه ی سوء ظن نادرشاه از چشم و بینائی عاطل شد و چون نادرشاه باو گفت كه تو بواسطه ی تقصیرات خود باین بلیه مبتلا شدی و رضا قلی میرزا گفت تو چشمهای مرا از حدقه بیرون نیاوردی بلكه چشمهای ایرانیان را نابینا ساختی و این حرف در نادرشاه زیاده از حد اثر نمود.

بعد از فوت نادرشاه در قلیل مدت سلطنت خانواده ی نادری بواسطه ی كثرت اغتشاش و تموج امواج فتن باز خرابیها مشهد وارد آمد كه هنوز تلافی آن نشده اگر اندك آسایشی اهالی را است از ابتدای جلوس فتحعلیشاه است آمد و شد زوار نیز بآبادانی و معموری مشهد امداد و كمك



[ صفحه 55]



فراوانی می نمایند هیئت شهر را بپلنگ خوابیده تشبیه كرده اند گویند محیط دیوار شهر سه فرسخ یا دوازده میل انگلیسی است از روی نسبت قطر دائره به محیط چنین بنظر می آید كه این گفته اغراق است عرض اطول شهر از شمال شرقی بجنوب غربی امتداد دارد بیشتر از دو میل نیست و در هر حال این بلده بقدر گنجایش خود سكنه و آبادی ندارد و خرابیهای وارده اغلب بهمان حالت مانده است.مشهد در زمان قاجاریه سی و دو محله داشته كه هر یك بكدخدائی سپرده شده ولی سكنه ی بعضی محلات خیلی كم می باشد و بعضی جاها خاصه در طرف شمال و شمال غربی زمینها دیده می شود كه باغ و جای زراعت شده است خیابانی موسوم بچهارباغ است كه از آن بسمت عمارت می آیند و آن راهی می باشد طولانی در میان دیوارهای بلند كه قریب بانهدام است از تمام شهر خانها و بناهای دور حرم حضرت رضا علیه السلام خوب آباد است عمارات با خشت ساخته شده و اسباب و اثاث البت اهالی با خانه ها متناسب است اعتنائی بوسعت و زینت و راحت بودن اماكن و معابر نشده است بعضی جاها روی معابر را با تخته و حصیر پوشیده و بالای آن عمارت ساخته اند. درب خانه های مشهد چندان خوب نیست و نمایش ندارد اما غالبا از ایندرها داخل می شوند بحیاطهای پاك و پاكیزه و باغچه های باصفا كه پیش از ورود شخص گمان نمی كند از چنین مدخلی بچنان مكانی داخل خواهد شد.

كوچه ی عمده ی مشهد همان كوچه ایست كه تمام عرض بلد را در ن طی می نماید و از شمال غربی تا جنوب غربی امتداد یافته است. در وسط این كوچته نهری جاریست اما آب بواسطه ی اختلاط با كثافات صفائی ندارد كناره های این نهر وقتی با سنگ پوشیده بوده است تخته سنگ های بزرگ بجای پل بفاصله بر روی نهر انداخته اند ولی اغلب در نهر افتاده و تمام نهر محتاج بمرمت است.

از صفهای اشجار كه در كنار این نهر بر پا و سایه افكن بوده هنوز یكی یكی درختی دیده می شود و یك زمانی حوالی این نهر از جاهای با صفا بوده است و مدخلیت كلی در حفظ و نظافت اهالی داشته در همین خط راه گاهی چند خانه یا دكان پیش آمده بلكه بعضی اوقات وسط معبر را هم گرفته است و این همان بازاریست كه راهنمای ما كدونالد كینیر گفته است سه میل یا تقریبا یك فرسخ است.

بازار عمده ای كه حقیقتا واجد و شایسته ی اعتناء است و پانصد و شصت یارد طول آن می باشد.



[ صفحه 56]



در یك طرف شهر امتداد می یابد و از جنوب مغربی در یك گوشه ی صحن بزرگ شروع می نماید و منتهی می شود بكوچه تنگی كه بطرف میدان می رود. [2] .


[1] از سنن جاريه اسلامي است كه هر كجا مسجد يا قبر مقتدائي باشد آنجا را از مال خالص خود آباد مي كنند.

[2] بنقل مطلع الشمس ص 8 تا ص 18.